سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری«حوزه» گزارشی از جایگاه خطبه غدیر، اهمیت آن در نزد شیعه، راویان حدیث غدیر، شبهات و پاسخ آن را منتشر می کند.
رسول الله (ص) در اواخر سال دهم هجري كه دوران غزوات سپري شده و اكثر قبايل عرب به اسلام گرایش پیدا کرده بودند، عازم حج گرديد. اين تنها حج آن حضرت بعد از هجرت به مدينه بود ـ فريضه حج در سال نهم هجري واجب گرديد ـ از اين رو آن را حجة الاسلام و حجة الوداع ناميدند. به علاوه چون به حكم وحي الهي، ولايت علي (ع) را ابلاغ و در نتيجه دين را كامل و نعمت را تمام فرمود، آن را حجة الوداع و حجة الكمال و حجة التمام گفتند.
در اين سفر زوجات و اهل بيت پيغمبر (ص) و وجوه مهاجرين و انصار و تعداد بسياري از اهالي مدينه و حومه آن همراه بودند. رسول خدا (ص) در مدينه به جامه احرام درآمد و روز پنجشنبه پنج روز مانده از ذي قعده بعد از نماز ظهر از شهر بيرون آمد و به ذوالحليفه بيرون مدينه منتقل گرديد. چون امر شده بود كه هر كس بتواند بايد در اين سفر همراه باشد با آن كه بيماري حصبه (يا آبله) در منطقه مدينه شيوع داشت و عده اي بيمار بودند، 90 هزار ـ يا 114 يا 124 هزار ـ نفر به همراه رسول خدا (ص) عزيمت كردند. تعدادي هم بين مدينه و مكه اضافه شدند؛ مانند عشاير سر راه و آنان كه همراه اميرالمؤمنين (ع) و ابوموسي اشعري از يمن باز مي گشتند.
سفر به مكه ده روز و به قولي هشت روز طول كشيد و رسول خدا (ص) بعد از عبور از منازل يلملم، سياله، عرق الظبيه، روحاء، منصرف، متعشي، اثابه، عرج، سقياء، ابواء، جحفه، قديد، غميم، مر الظهران و سرف، روز يكشنبه چهارم يا سه شنبه ششم ذيحجه وارد مكه گرديد و مناسك حج را به جاي آورد. (1)
خطبه غدير
در راه بازگشت به مدينه (روز 18 ذيحجه سال دهم هجرت) وقتي رسول خدا (ص) به منزل غدير خم رسيد، فرشته وحی بر آن حضرت نازل گشت و اين آيۀ را در شأن اميرالمؤمنين علي (ع) ابلاغ نمود: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ...» اى پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، كاملاً (به مردم) برسان! و اگر نكنى، رسالت او را انجام نداده اى! خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم نگاه مى دارد... . (2)
براي اجراي امر الهي رسول خدا دستور داد، حاجياني كه از پيش رفته بودند و آنان كه هنوز حركت نكرده بودند، توقف كنند. سپس فرمود: در محل غدير خم، محوطه اي را كه پنج درخت سمره (خارين) در اطراف آن بود از خس و خاشاك ستردند و روي درخت ها سايبان گستردند.
روز پنجشنبه هجدهم ذي الحجة پیامبر اکرم (ص)، نماز ظهر را پيشاپيش مسلمانان در آن محل خواندند. آفتاب به قدري سوزنده بود كه مردم قسمتي از رداي خود را زير پا مي افكندند و قسمتي را روي سر مي كشيدند. بعد از نماز بر منبري از جهاز شتران كه در وسط جمعيت آماده شده بود، بالا رفت و خطبه مبسوطي در شرح وظائف مسلمانان و مناقب اهل بيت ايراد نمود. در پايان خطبه، رسول خدا (ص) دو بازوي علي را گرفته برافراشت به طوري كه زير بغل هر دو پيدا شد. آن گاه فرمود: ايها الناس من اولي الناس بالمؤمنين من انفسهم؟ اي مردم چه كسي از جان مردمان به ايشان از خودشان (نزديكتر) و سزاوارتر است؟ همه گفتند: خدا و رسول او بهتر مي دانند. پيغمبر فرمود: ان الله مولاي و انا مولي المؤمنين و انا اولي بهم من انفسهم، فمن كنت مولاه فعلي مولاه (يقولها ثلاث مرات و في لفظ احمد اربع مرات) ثم قال: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ادر الحق معه حيث دار. الا فيبلع الشاهد الغايب» خدا مولي و سرور من است و من مولي و سرور مؤمنانم و بر مؤمنان از جانشان به ايشان سزاوارترم. هر كه را من مولي و سرورم پس علي نيز مولي و سرور او است. (اين سخن را سه بار و به قول امام احمد بن حنبل چهار بار مكرر فرمود) سپس گفت: خدايا طرفدار كسي باش كه طرفدار علي باشد و خصم آن باش كه با او بستيزد. دوست بدار هر كه او را دوست دارد. و دشمن بدار هر كه او را دشمن دارد و ياري كن هر كه او را ياري كند و خوار بدار هر كه او را خوار بدارد و بگردان حق را با او هر جا كه او مي گردد به هوش باشيد بايد هر كس در اينجا حاضر است اين سخن را به غايبان برساند. (3)
به محض اين كه خطبه و ابلاغ رسول الله (ص) به پايان رسيد؛ هنوز مردم متفرق نشده بودند كه اين آيه نازل گشت: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً» امروز دين شما را براي شما به كمال رساندم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و از اين كه اسلام دين شما است خشنود گشتم. (4)
پيغمبر (ص) پس از دريافت اين وحي فرمود: «الله اكبر علي اكمال الدين و اتمام النعمة و رضي الرب برسالتي و الولاية لعلي بعدي» از همه بزرگ تر است آن خدايي كه دين را كامل و نعمت را تمام فرمود و از رسالت من و ولايت علي بعد از من خشنود است. سپس سراپرده ويژه اي برافراشتند و به امر رسول الله (ص) مردان و زنان، از جمله زنان پيغمبر (ص) در محضر ایشان با حضرت علي (ع) بيعت كردند. بعد از اين مراسم به دست خود عمامه اي بر سر علي نهاده و دنباله آن را پشت سرش مرتب كردند. اين تكريم را كه در موارد استثنائي و هنگام انتصاب به امارت انجام مي شد «تتويج» يا تاجگذاري مي گفتند.
بعد از اين مراسم، بزرگان صحابه به تهنيت حضرت علي (ع) پيش آمدند. مقدم بر همه ابوبكر و عمر بودند كه گفتند: «هنيئا لك (به قولي بخّ بخّ لك) يا ابن ابي طالب، اصبحتَ مولي كل مؤمن و مومنة» گوارا باد تو را اي پسر ابوطالب. به به از اين نعمت صبح مي كني و شام مي كني در حالي كه مولاي همه مردان و زنان با ايمان شده اي.
ابن عباس گفت: به خدا سوگند! اكنون پيمان تو بر گردن همه واجب گرديد.
حسان بن ثابت شاعر خاص رسول خدا (ص) نيز قصيده اي در تهنيت مراسم غدير از جايگاهي رفيع با صداي بلند انشاء نمود كه مورد تحسين و استقبال آن حضرت واقع شد. شش بيت ذيل از آن قصيده است:
يناديهم يوم الغدير نبيهم بخم و اسمع بالنبي مناديا
فقال: «فمن مولاكم و نبيكم» فقالوا: و لم يبدوا هناك تعاميا
«الهك مولانا و انت نبينا و لم تلق منا في الولاية عاصيا
فقال له: «قم يا علي فانني رضيتك من بعدي اماما و هاديا
فمن كنت مولاه فهذا وليه فكونوا له اتباع صدق مواليا»
هناك دعا: اللهم وال وليه و كن للذي عادي عليا معاديا
پيامبر مسلمانان روز غدير با صداي بلند ايشان را مخاطب ساخت نداي پيغمبر را بايد با گوش جان شنيد
پس گفت: مولي و پيامبر شما كيست؟ آنان گفتند و ابهامي در سخن ظاهر ننمودند:
خداي تو مولاي ماست و تو پيامبر مايي و هيچ يك از ما را در ولايت خود نافرمان نخواهي ديد
پس بدو گفت: برخيز اي علي كه من بعد از خود ترا به راهنمايي و امامت پسنديدم (برگزيدم)
هر كه را من مولي و سرورم اين علي نيز ولي او است بايد كه همه پيرو راستين و دوستدار و طرفدار او باشيد
در آن جا دعا كرد و گفت: خدايا طرفدار ياران علي باش و هر كس با علي دشمني كند تو دشمن او باش (5)
دلايل اهميت حديث
برخی از دلایل اهميت حديث غدير
1). هيچ يك از احاديث نبوي در صحت و تواتر به پايۀ حديث غدير نمي رسد. سخنان رسول خدا (ص) و بيعت مسلمانان با حضرت علي (ع) در بزرگ ترين اجتماع اسلامي كه تا آن روز نظير نداشت و در محضر بزرگان صحابه برگزار گرديد.
2). اميرالمؤمنين (ع) در دوران خلافت، واقعه غدير را مكرراً در احتجاج با مخالفان و ياغيان در محضر مسلمانان يادآوري كرد و هر بار جمعي از صحابه كه در غدير حضور داشتند، برخاسته و شهادت دادند. (6)
3). حديث غدير بزرگ ترين حجت و مستند شيعه اماميه بر ولايت مطلقه علي (ع) است. به استناد همين حديث است كه خلافت را موهبتي الهي مي دانند نه مقامي كه مردم انتخاب كنند.
4). به شهادت دو آيه سوره مائده كه گذشت تشكيل كنگره اسلامي غدير، بزرگ ترين، مهم ترين و حساس ترين قسمت از وظائف رسالت پيامبر (ص) بود. به دستور آن حضرت همه مسلمانان كه توانايي سفر داشتند در حجة الوداع همراه شده بودند و معلوم بود برنامه مهمي در پيش است كه بايد در آن كنگره عظیم اجرا شود. زمان و مكان آن نيز بهترين و مناسب ترين بود چون بعد از حج همه از جحفه مي گذشتند و با اشاراتي كه پيغمبر (ص) فرموده بود براي بيشتر آنان، آخرين فرصتي بود كه سعادت ديدار رسول خدا (ص) دست مي داد. نزول وحي در آن محل و وصيت پیامبر (ص) در آخر خطبه كه بايد اين پيام را حاضران به غايبان و نسل ها به يكديگر ابلاغ نمايند، همه شاهد اهميت فوق العاده حديث غدير است.
5). اسناد حديث غدير نيز بر ساير احاديث نبوي برتري و امتياز دارد. بيش از صد و ده تن از اصحاب پيغمبر و هشتاد و چهار تن از تابعين و سيصد و شصت تن از ثقات محدثين آن را روايت كرده اند. (7)
راويان مشهور غدير از صحابه:
اميرالمؤمنين علي (ع)، فاطمه زهرا (س)، حسن بن علي (ع)، حسين بن علي (ع)، عباس بن عبدالمطلب، عبدالله بن عباس، عايشه و ام سلمه همسران پيغمبر، اسماء بنت عميس، ابوبكر، عمر، عثمان، طلحه، زبير، سعد بن ابي وقاص، عبدالرحمن بن عوف (عشرة مبشرة) ابوهريره، اسامة بن زيد، ابي بن كعب، جابر بن عبدالله، ابوذر غفاري، سلمان فارسي، خالد بن الوليد، عمار بن ياسر و عمر بن العاص... بودند.
نام تمامي اين افراد و نام تابعين و راوياني كه حديث غدير را روايت كرده اند با ترجمه احوال و روايات آن ها در دو مجلد كتاب عبقات الانوار، تأليف مير حامد حسين لكنهويي نيشابوري در 1008 صفحه همراه با صد و پنجاه تن از محدثين و علماي مشهور كه اين حديث را روايت كرده اند، نوشته شده است.
منهج اول و منهج دوم اين اثرِ بي نظير و مجلدات دوازده گانه منهج دوم كه در شرح حديث غدير و يازده حديث متواتر ديگر شيعه تأليف شده، اثر بي نظيري است كه اهميت حديث غدير را نشان مي دهد. (8)
تألیف کتب دربارۀ غدیر از علمای اهل سنت
علاوه بر علماي شيعي كه از زمان شيخ صدوق، شيخ مفيد و شيخ طوسي گرفته تا زمان حاضر، كتب بسيار در اثبات صحت و تواتر سند و وضوح دلالت آن بر ولايت و خلافت علي تأليف كرده اند، بسياري از علماي اهل سنت نيز كتب و رسالات ويژه اي به مسأله ولايت و حديث غدير اختصاص داده كه مرحوم علامه اميني در کتاب الغدير از بيست و شش تن ايشان نام برده است. (9)
مشهورترين اين افراد عبارتند از: ابوجعفر محمد بن جرير بن يزيد طبري (م 310 ق) مفسر و مورخ مشهور كه كتاب الولايه في طريق حديث الغدير را در دو مجلّد تأليف و طُرق و الفاظ اين حديث را جمع آورده است. (10)
ابن عقده احمد بن سعيد همداني (م 333 ق) كتاب الولاية في طريق حديث الغدير را تأليف و حديث غدير را از صد و پنج طريق روايت كرده است. ابن اثير در الاصابة في تمييز الصحابه و ابن حجر عسقلاني در تهذيب التهذيب از آن بسيار نقل كرده اند. در تهذيب التهذيب (7/337) آمده است كه ابن عقده حديث غدير را از هفتاد صحابي روايت كرده و آن را صحيح مي داند.
ابوبكر جغاني (م 355 ق) كتاب مَن رَوي حديث غدير خم را تأليف كرده است. (11) وي حديث غدير را از 125 طريق روايت كرده است.
ابوطالب عبيدالله بن احمد انباري واسطي (م 356 ق) كتاب طريق حديث الغدير را تأليف كرده است. (12)
ابوالفضل محمد بن عبدالله شيباني (م 372 ق) كتاب من روي حديث غدير خم را تأليف كرده است. (13)
حافظ گنجي در كتاب كفاية الطالب آورده است كه علي بن عمر دارقطني بغدادي (م 385 ق) حديث غدير را در جزوه اي جمع آورده است.
به روايت شيخ سليمان حنفي در كتاب ينابيع المودة، امام الحرمين ابوالمعالي جويني استاد غزالي می گوید: در بغداد بيست و هشتمين جلد كتابي را در دست صحافي ديدم كه روايات حديث غدير را در لفظ «من كنت مولاه فعلي مولاه» جمع آورده و در انتهاي آن نوشته شده بود: بقيه در جزء بيست و نهم خواهد آمد.
علوي الهدار الحداد در كتاب القول الفصل (14) آورده است كه حافظ ابوالعلاء عطار همداني گفت: حديث غدير را به دويست و پنجاه طريق روايت مي كنم.
شبهات حديث غدير و پاسخ علمای شیعه
غالب علماي اهل سنت مانند شيعيان در صحت حديث غدير ترديد نمي كنند. علامه اميني نام چهل تن از آن ها را در الغدير (15) با اقوال و ترجمه احوال آن ها ثبت كرده است. ولي به دلايلي كه در كتب خود آورده و بيشتر آنها تقليدي است اين حديث را براي اثبات ولايت مطلقه و خلافت بلافصل كافي نمي دانند.
براي روشن شدن موارد اختلاف توضيحات ذيل نوشته مي شود:
1). از قرن پنجم هجري كه تعصبات وصف آرائي هاي مذهبي شدت يافت بعضي مانند ابن حزم اندلسي (م 438 ق) و بعد از او ابن تيميه حرّانی به دليل آن كه حديث غدير در صحيح بخاري و صحيح مسلم مذكور نيست و از طُرق اهل سنت روايت نشده و جز در مسند ابن حنبل در ساير صحاح نيامده است آن را ضعيف شمردند.
ملا سعد تفتازاني و قاضي عضدالدین ايجي، ملا علي قوشچي، مير سيد شريف جرجاني و امثال این ها نيز همين سخنان را تكرار و براي نظر خود شاهد آوردند كه ابوداود و ابوحاتم سجستاني نيز صحت اين حديث را مورد طعن قرار داده اند.
پاسخ علمای شیعه
علمای شيعيان در پاسخ این دسته مي گويند:
اولاً) صحّت احاديث، منحصر به درج آن ها در دو كتاب بخاري و مسلم نيست؛ به همين سبب حاكم نيشابوري (م 405 ق) كتاب المستدرك علي الصحيحين را نوشت تا احاديث صحيح از قلم افتاده را در آن جمع كند و حديث غدير از آن جمله است؛
ثانياً) حديث غدير در صحيح تِرمذي، سنن ابن ماجه، سنن دارقطني و مسند ابن حنبل كه هر چهار کتاب از اصول و مبانی اهل سنت به شمار مي رود، مسطور است. (16)
ثالثا) در طُرق حديث غدير، سي تن از مشايخ بخاري و مسلم (17) مذكورند كه اگر در اعتبار آن ها شكي باشد، اعتبار احاديث بخاري و مسلم نيز زير سؤال مي رود.
رابعاً) حديث غدير را صد و ده تن از صحابه و هشتاد و چهار تن از تابعين و سيصد و ده محدّث روايت كرده اند. چگونه می توان چنين حديث متواتري را ضعيف دانست؟!؛ خامساً) حديث «من كنت مولاه فعليّ مولاه» كه در حديث غدير آمده در ساير احاديث صحيح نيز آمده است. مانند حديث بريدة بن الحصيب و حديث اعمش و حديث ابن عباس. (18)
2). در دلالت حديث غدير بر ولايت و امارت حضرت علي (ع) بر همه مؤمنان و امامت و خلافت آن حضرت، همۀ علماي شيعي اتفاق نظر و اجماع دارند. شواهد بسياری از كلام فحول شعراء و لغويين عرب كه قولشان در عربيت حجت است، ثابت مي كند كه مولي به معني «اولي به نفس» و وليّ واجب الاطاعة است و چنانكه گذشت ابوبكر و عمر حضرت علي (ع) را «مولي كل مؤمن و مؤمنه» خواندند كه معلوم است به معني وليّ واجب الاطاعة است.
3). در فرهنگ هاي عربي مولي به بيست و هفت معني آمده است: پروردگار، انعام دهنده، انعام داده شده، آزاد كننده، آزاد شده، پسر، عمو، پسر عمو، خواهرزاده، شريك، بنده، مالك بنده، هم سوگند، يار، تابع، همسايه، مهمان، ولي، ناصر، داماد، عهده دار امر، سزاوارتر، خويشاوند، آقا، متولي، فقيد و دوستدار.
علماي اهل سنت به دلائلي كه در كتب حديث و كلام ذكر كرده اند مولي را در حديث غدير، دوستدار و ياور معني مي كنند. مولا جلال الدين رومي حديث غدير را در مثنوي معنوي چنين ترجمه كرده است:
زين سبب پيغمبر با اجتهاد نام خود وان علي مولي نهاد
گفت هر كس را منم مولي و دوست ابن عم من علي مولاي اوست
برخی مي گويند: مولي به معني أولي يا وليّ نيست چون وزن مفعل در زبان عرب به معني افعل يا فعيل نيامده است. بنابراين به اين حديث بر ولايت مطلقه و خلافت علي (ع) نمي توان، استناد كرد.
شيعيان اين استدلال را نادرست دانسته و شواهد بسيار اقامه مي كنند كه مفعل به معني افعل و فعيل هر دو آمده است. (19)
به علاوه ياري كردن و دوست داشتن پيغمبر به حكم قرآن بر هر مسلمان واجب است. توصيه ياري كردن و محبت علي (ع) هم مسأله چنان مهمي نبود كه به خاطر آن كنگره اسلامي تشكيل شود اين امر در ده ها حديث ديگر ابلاغ شده بود و تشريفات و بيعت كردن و تاج پوشي لازم نداشت.
4). احمد بن حنبل و ساير ائمه حديث آورده اند كه چند تن از انصار از جمله ابو ايوب انصاري در رحبه (كوفه) نزد علي (ع) آمدند و هنگام سخن گفتن او را مولي خطاب كردند. علي (ع) فرمود: چرا به من مولي مي گوييد، شما عربيد و من چگونه می توانم مولاي شما باشم؟. گفتند: ما در روز غدير خم حضور داشتيم و شنيديم كه رسول خدا (ص) تو را مولاي ما خواند؛ از اين رو بر خود لازم مي بينيم تو را مولي خطاب كنيم. (20)
اين حديث دليل است بر آن كه معني مولي در حديث غدير بالاتر از دوست و ياور و به معني ولي امر است.
5). بعضی از علماي اهل سنت آورده اند كه حديث «من كنت مولاه فعلي مولاه» را رسول خدا (ص) به اسامة بن زيد فرمود. او ضمن گفتگو با علي گفت: مولاي من رسول خدا (ص) است. تو كه مرا آزاد نكرده اي. پيغمبر به اسامه فرمود: هر كس را من آزاد كننده ام، علي آزاد كننده اوست. بعضي هم گويند: مخاطب اين حديث در روز غدير زيد بن حارثه پدر اسامه بوده است.
شيعيان اين قول را به هر دو احتمال، باطل مي دانند؛ زيرا اسامة بن زيد آزادكرده پيغمبر نبود بلكه پدرش را رسول خدا (ص) آزاد كرده بود و او آزاد به دنيا آمد.
در مورد زيد بن حارثه نيز اين سخن صادق نيست چون او در جمادي الاولي سال هفتم در جنگ موته شهيد شده بود و طبعاً نمي توانست در روز غدير حضور داشته باشد.
مأمون عباسي با همين استدلال چهل تن از محدثين اهل سنت را مجاب نمود. (21)
ابن كثير شامي در تاريخ دمشق (به روايت اعيان الشيعة) آورده است كه اجتماع غديرخم و حديث غدير در شأن علي (ع) بدان سبب بود كه پس از بازگشت وي از فتح يمن چند تن از ناراضيان نسبت خشونت و عدم رعايت عدالت در تقسيم غنايم به او دادند، آن حضرت براي اثبات برائت از ساحت علي و رفع شبهه، اجتماع غدير را ترتيب دادند و آن سخنان را در فضائل علي بيان نمودند.
علماي شيعي اين قصه را نيز نامناسب و بي دليل مي دانند؛ زيرا به اتفاق موّرخين، شكايت ناراضيان از حضرت علی (ع) و پاسخ قاطع رسول خدا (ص) در مكه و در حضور حاجيان بود و حديث غدير مربوط به روز هجدهم ذيحجه بعد از خروج از مكه و بعد از مناسك حج است. با توجه به اين كه سبب خاصي پيش نيامد كه در فاصله چند روز شاكيان، تجديد شكايت كنند و لازم باشد رسول خدا (ص) چنان كنگره عظيمي را براي پاسخ گويي ترتيب دهند.
پاسخ دیگر آن است؛ هیچ کس قبل از ابن کثیر دمشقی، دو واقعه (واقعه غدیر و بازگشت حضرت علی (ع) از یمن به مکه) را با هم نقل نکرده است؛ تنها او است که در کتاب خود، وقتی حوادث سال 40 هجری و شهادت امیرالمؤمنین (ع) را می نویسد، این دو واقعه را در کنار یکدیگر نقل می کند.
پاورقی:
(1)- (طبقات الكبير، ابن سعد، 3/255؛ امتاع الاسماع، مقريزي، 4/510؛ الغدير، اميني، 1/9؛ سيره ابن هشام، 2/601؛ السيرة الحلبية، حلبي، 3/283؛ درر الفوائد، جزايري، 73).
(2)- (مائده، 67)
(3)-(اسباب النزول، واحدي، 150؛ فضائل الخمسة، فيروزآبادي، 1/388؛ تفسير كشف الاسرار، ميبدي، 3/181؛ و تفاسير شيعه مانند تفسير ابوالفتوح و مجمع البيان، وافي، مجمع الزوائد، هيثمي، 9/156؛ ثمار القلوب، ثعالبي، 511).
(4)- (مائده، 3)
(5)- (فيض القدير، 6/217؛ كنزالعمال، 8/60؛ الرياض النضرة، 2/170، 217؛ المسند، احمد بن حنبل، 4/281؛ ذخائر العقبي، طبري، 68؛ تاريخ بغداد، خطيب بغدادي، 8/290؛ اعيان الشيعه، 1/290 به بعد؛ الغدير، 2/43 به روايت از مرزباني و ابن مردويه اصفهاني و ابونعيم اصفهاني و جلال الدين سيوطي و هشت محدث ديگر سني و بيست و شش محدث شيعي).
(6)- (المستدرك علي الصحيحين، حاكم نيشابوري، 3/371؛ مسند، ابن حنبل، 1/118، 5/366؛ خصائص اميرالمؤمنين (ع)، نسائي، 93؛ البداية و النهاية، ابن كثير شامي، 5/208)
(7)- (الغدير، 1/14)
(8)- (الذريعة الي تصانيف الشيعة، آقا بزرگ تهراني، 15/214)
(9)- (الغدیر 1/152)
(10)- (ابن كثير شامي، البداية و النهاية، 5/208؛ شيخ ابوجعفر طوسي در الفهرست به نقل الغدير، 1/153)
(11)- (مناقب، ابن شهر آشوب، 1/529)
(12)- (رجال نجاشي، 368 به نقل از الغدير، 1/154)
(13)- همان
(14)- (1/445 به روايت الغدير، 1/158)
(15)- (الغدیر 1/294)
(16)- (فضائل الخمسه، 349)
(17)- (الغدير، 1/320)
(18)- (المستدرك علي الصحيحين، 3/110؛ فيض القدير، 6/218؛ حلية الاولياء، 6/4 و 23؛ مسند، ابن حنبل، 5/358؛ كنز العمال، 6/152؛ ذخائر العقبي، 1، 86؛ مجمع الزوائد، 9/119)
(19)- (فضائل الخمسة، 1/391 به بعد؛ الغدير، 1/344 به بعد)
(20)- (الغدير، 1/187)
(21)- (اعيان الشيعة، 1/363)
منبع: مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات حوزه علمیه قم